کد مطلب:188719 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

مبارزه با قیاس در میدان اجتهاد
رمز بقای دین در واقع بینی و سازگاری آن با نیازها و شرایط گوناگونی است كه در طول زندگی نسل ها، یكی پس از دیگری رخ می نماید.

شریعت و مكتب، آن گاه می تواند در بستر تاریخ تداوم یابد، كه قادر به حل معضلات اجتماعی و پاسخگو به پرسش های عقیدتی و عملی مردم باشد.

مبانی عقیدتی، همواره ثابت و غیر متغیرند و نیازمند دقت و تلاش برای فهم هر چه عمیقتر آن، اما برنامه های عملی و قوانین دستوری دین، با این كه متكی بر ملاك های واقعی است، ولی از آن جا كه موضوعات خارجی و مسایل مستحدث در زندگی جوامع، همواره متحول و متغیر است. شناخت حكم هر حادثه نیازمند اجتهاد و استنباط می باشد.



[ صفحه 105]



استنباط احكام و نسبت دادن آن ها به خدا و شریعت، كاری است سنگین و خطر آفرین؛ زیرا همان گونه كه حیات دین در صحنه ی زندگی انسان ها، مبتنی بر اجتهاد می باشد، از سوی دیگر، اجتهاد نادرست و نسبت دادن احكام منحط و غیرواقعی به شریعت، خود مایه ی زوال و نابودی دین خواهد بود.

نقش اجتهاد و مجتهدان در جامعه ی دینی، همانند نقش طبابت و پزشكان در جامعه ی بشری است. اگر طبیبان راه درستی را در مداوای بیماری ها در پیش گیرند، عمل آنان شفابخش و سازنده است، ولی اگر راه نادرست و داروهای نامناسبی را تجویز نمایند، نه تنها بیماران بهبود نیافته كه چه بسا بیماری آنان شدت می یابد.

فقیهان و مجتهدان نیز در صدد پاسخگویی به مسایل جدید و مورد ابتلای جامعه ی خویشند، و چنانچه در این كار از ملاك ها و شیوه های غلط پیروی كنند، چهره ی دین را مخدوش و نظام عملی آن را معیوب ساخته اند.

پس از رحلت رسول خدا (ص)، یكی از نیازهای مبرم جامعه ی اسلامی، اجتهاد و شناخت احكام بر اساس قرآن و سنت رسول الله (ص) بود.

ما در مطالب قبل یادآور شدیم كه پیامبر اسلام (ص) با پیش بینی این امر و معرفی علی (ع) به عنوان مبین احكام و مفسر قرآن، در جهت رفع نیازهای آینده ی جهان اسلام، گام اساسی را برداشت، ولی آنان كه علی (ع) را نخست از میدان سیاست و به دنبال آن از مرجعیت دینی و فكری منزوی ساختند، در میدان عمل با بن بست ها مواجه شده و دست به كار اجتهاد شدند، اما اجتهادی كه با روح دین سازگار نبود و شرایط لازم را در بر نداشت.

به كارگیری قیاس و استحسان و فهم شخصی در استنباط احكام، از جمله مشكلاتی بود كه در امر اجتهاد رخ نمود، و ائمه ی معصومین (ع) را به عنوان عالمان واقعی دین و وارثان علم پیامبر (ص)، واداشت تا جامعه ی علمی را به رهیافتن انحراف در فهم احكام هشدار دهند.

بر این اساس، یكی از محورهای عمده ی تعلیمات ائمه (ع)، به ویژه امام باقر (ع) و امام صادق (ع)، زدایش قیاس و استحسان از محیط فقاهت و اجتهاد بود.

امام باقر (ع) در این زمینه می فرمود:



[ صفحه 106]



«ان السنة لا تقاس، و كیف تقاس السنة و الحائض تقضی الصیام و لا تقضی الصلوة». [1] .

سنت و احكام شرعی از طریق قیاس قابل شناخت نیست، چگونه می توان قیاس را ملاك قرار داد، با این كه زن حایض پس از دوران حیض می بایست روزه را قضا كند، ولی قضای نماز بر او واجب نیست.

در سخنی دیگر به زراره سفارش فرموده است:

«یا زرارة ایاك و اصحاب القیاس فی الدین، فانهم تركوا علم ما وكلوا به و تكلفوا ماقد كفوه، یتأولون الأخبار و یكذبون علی الله عزوجل...». [2] .

ای زراره! از كسانی كه در كار دین به قیاس پرداخته اند، دوری گزین؛ زیرا آنان از قلمرو تكلیف خود تجاوز كرده اند، آن چه را می بایست فرا گیرند، كنار نهاده و به چیزی پرداخته اند كه به آن ها وانهاده نشده است، روایات را به ذوق خود تجزیه و تحلیل كرده و تأویل می كنند و بر خدا دروغ می بندند.

و نیز امام باقر (ع) می فرمود:

«ادنی الشرك ان یبتدع الرجل رأیا فیحب علیه و یبغض علیه» [3] .

كمترین مرتبه ی شرك این است كه شخص نظریه ای را از پیش خود (و بدون حجت شرعی) بنیان نهد و همان نظر را ملاك حب و بغض و داوری ها قرار دهد.

محمد بن طیار از اصحاب امام باقر (ع) گوید:

قال لی ابوجعفر (ع): تخاصم الناس؟ قلت: نعم. قال: و لا یسألونك عن شی ء، الا قلت فیه شیئا؟ قلت: نعم، قال: فأین باب الرد اذا؟ [4] .

امام باقر (ع) به من فرمود: آیا تو با مردم به بحث می پردازی؟ گفتم: بلی. امام (ع) فرمود: آیا هر چه از تو می پرسند، تو به هر حال پاسخی در قبال آن ارائه می كنی؟ گفتم: بلی.

امام (ع) فرمود: پس در چه زمینه سكوت كرده و علم و دانش واقعی آن را به



[ صفحه 107]



اهلش (اهل بیت علیهم السلام) ارجاع می دهی!

در این بیان، امام (ع) به محمد بن طیار یادآور شده است كه هیچ فردی جز معصومین (ع) نباید خود را در مرحله ای فرض كند كه می تواند به اتكای رأی و اندیشه ی خود همه ی پرسش ها را پاسخ دهد، و آن جا كه نتوانست به تمثیل و تشبیه و قیاس متكی گردد! بلكه همواره در مسایل مورد ابتلا، زمینه های پیچیده و مبهمی وجود دارد كه علم آن صرفا در اختیار مفسران واقعی قرآن و اهل بیت رسالت است و باید به آنان رجوع كرد.


[1] المحاسن، باب المقائيس و الرأي 214؛ بحار 2 / 308.

[2] بحار 2 / 309.

[3] همان 2 / 304.

[4] همان 2 / 304.